دلم میخاس الان یه جای دیگه بودم با یه هویت دیگه
مثلا همون دختره قدبلند تو ایروان که گوشه لبش پرسینگ داشت و تو بار کار میکرد
هنوز بعد این مدت قیافش و برخورد خوبش طرز راه رفتنش یادم مونده ...
اگه جای اون بودم شاید تو یکی از شبایی که برمیگشتم خونه و خسته و له بودم وقتی میرسیدم و ولو میشدم رو تختم دلم میخاست جای اون دختر مسافر چشم روشن بودم که با همسرش اومده بودن بار و تا دم دمای صب گفتن و نوشیدنو خندیدنو موقع رفتن ازم تشکر و خدافظی کردن و دست دادن و دعوتم کردن ایران
به هرحال دلم میخاس هر کس و هر جا بودم دلی داشتم که اینقد حالش بد و دلگیر نبود
- ۹۵/۱۱/۱۷