my diaryyyy

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۴/۰۹
    73
  • ۹۶/۰۴/۰۹
    72
  • ۹۶/۰۴/۰۹
    71
  • ۹۶/۰۴/۰۲
    70
  • ۹۶/۰۴/۰۲
    69
  • ۹۶/۰۳/۲۳
    68
  • ۹۶/۰۳/۰۳
    67
  • ۹۶/۰۳/۰۱
    ۶۶
  • ۹۶/۰۳/۰۱
    65
  • ۹۶/۰۲/۱۹
    64
  • ۰
  • ۰

٢٠

مرده شور اون بچه ای رو ببرن که به خاطرش کسی که بینهایت دوسش دارم بخواد اشک بریزه 

متنفرم از هر چی مربوط به بچس 

متنفرم از هر چی مرکز نازاییه

متنفرم از هر چی که راجبه این مسایله

بهترین روزای عمرمونو افتادیم تو این مطب دکترا هزار جور امپول هورمونی تجویز کنن که چند ساله دیگه زوار بدنم در بره و این حجم از تزریق هورمون که جواب هم نمیده خودشو به شکل کنسر از یه گوشه بدنم نشون بده 

خدایا اصلا ازت بچه نمیخوام 

دیگه کوچیکترین قدمی واسه بارداری برنمیدارم 

نخواستم اصلا 

بچه هاتو بده به همینایی که معتادن و هر شب واسه گرفتن قرص خواب و سرنگشون میان داروخونه التماس کردن 

بچه هاتو بده به اونایی که در به در تو داروخونه دنبال قرص و شیاف و امپول سقط میگردن 

بچه هاتو بده به همونایی که حاضر نیستن واسه سلامتی بچشون داروهاشو کامل بخرن ولی واسه افزایش میل جنسیشون هزار هزار پول میدن 

خدای مهربونی هستی ولی دلم از اینکارات پره از اینکه هر کار دلت میخاد میکنی و منم باید مثل بز وایستم نگات کنم بگم شکر 

دیگه ازت بچه نمیخام


خیلی چیزا باید بگذرونی تا بتونی واقعن بفهمی اخوان ثالث چی گفت که:


انتظارِ خبری نیست مرا

نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری...



ازم میخاد گریه کنم 

میگه احساس میکنم هر آن امکان داره یهو از کوره در بری ، احساس میکنم داری همش خودداری میکنی داری خودتو کنترل میکنی ،حتا حاضر نیستی راجبش حرف بزنی 




امکان نداره گریه کنم

اصلا لج کردم 

واسه چی ضعف نشون بدم 

 من دلم میخاد با خودم لج کنم 

دوست ندارم گریه کنم دوست ندارم راجبش حرف بزنم 

باید اهمیت این موضوع برام از بین بره 

لعنت به این روزا


  • ۹۵/۱۱/۱۶
  • ;-)

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی